یادداشت

جیره‌بندی زندگی

نویسنده: فاطمه محمود آبادی – خبرنگار صبح ساحل

چهار ماه است لوله‌های خانه‌شان رنگ آب را ندیده. خیلی از خانواده‌ها پول خرید تانکر آب را ندارند و با دبه‌های ۲۰ لیتری، از آبِ آب‌انبار، مخزن خانه‌شان را پر می‌کنند. هر کس در حیاط خانه‌اش حفره‌ای ایجاد کرده و از آن به عنوان منبع نگهداری آب استفاده می‌کند. منبعی که عموما جلبک بسته است و حشرات و ذرات گرد و غبار را روی آب می‌شود، دید. در این فضا صحبت از اصول بهداشتی محلی از اعراب ندارد زیرا تنها آب شرب اهالی همین است. مدتی پیش عرصه بر اهالی تنگ آمده و درگیری در محلی که لوله مرکزی آب روستا قرار دارد، رخ داده است. برخی به خاطر وضعیت آب، روستا را ترک کرده‌اند. آن‌هایی هم که مانده‌اند وسعشان نمی‌رسد. اینها روایتی از وضعیت اهالی دو روستای «باغ‌بالا» و «کُنار سیاه» در غرب جزیره قشم است که بی‌آبی زندگیشان را خاکستری کرده. مردمانی که هر 120 روز یکبار آب شهری سهم‌شان است. 120 روز گرفتاری و به دنبال آب بودن؛ خواندن این گزاره یک چیز و زندگی کردن آن چیز دیگری است. اما اینجا جنوب است و انگار همگان از اهالی این جغرافیا انتظار سازگاری با محنت را دارند، محنتی که نه حقشان است و نه شأنشان. 

آب‌انبارها که در زبان محلی به آن برکه می‌گویند تقدس خاصی برای مردم جزیره دارند شاید چون منبع نجات اهالی در روزهای سخت هستند. روزهایی که تانکر آب به سختی پیدا می‎شود یا کسی توان خرید آب را ندارد. آبِ برکه آبِ باران است که تنها فیلتر تسویه آن چند میله آهنی در ورودی برکه است تا از افتادن حیوانات به داخل برکه جلوگیری کند.  

 گذرگاه اول: روستای باغ بالا 

حوالی ظهر از شرق جزیره، یعنی شهر قشم نگین خلیج فارس به سمت غرب راه می‌افتیم. جایی که از توسعه و زرق و برق شرق جزیره بهره‌ای نبرده است. پس از طی حدود ۳۳ کیلومتر به روستای باغ بالا می‌رسیم. تابلو روستا که با چند نوشته مخدوش شده را می‌بینیم. دوری در روستا می‌زنیم تا عضو شورای روستا برای همراهی به ما برسد. قصد داریم با چند تن از اهالی گفت و گو کنیم.  اولین چیزی که توجه‌مان را جلب می‌کند دیوارها است. دیوارهایی که گویا زبان درون جوانان روستا است.

 کمی بعد «بیابان‎گرد»، عضو شورای روستا می‌آید و فقر اهالی، اولین نکته‌ای است که به آن اشاره می‌کند. می‌گوید نزدیک ۸۰ درصد اهالی زیر نظر سازمان‌های حمایتی و اکثرا کارگر فصلی هستند که در اسکله‌ها یا ساختمان‌سازی کار می‌کنند. می‌پرسم، آخرین باری که آب به روستا رسیده، چه ماهی بوده است؟ بیابان‎گرد می‎گوید:«از آخرین دفعه که آب روستا وصل شد چهار ماه می‌گذرد، یک روز آب روستا وصل و دوباره قطع شد». باغ‌بالا با تانکر آبرسانی می‌شود. هر تانکر ۴۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان هزینه‌اش است و خانواده‌هایی که وسعشان نمی‌رسد با دبه‌های ۲۰ لیتری از برکه آب می‌آورند. به گفته بیابانگرد خیلی از اهالی به خاطر وضعیت آب، روستا را ترک کرده‌اند. او درباره ماجرای درگیری بر سر آب گفت:«یکبار که این وضعیت مردم را در تنگنای سختی قرار داد. درگیری بوجود آمد. حوضچه‌ای هست که مخزن روستا است و آنجا شیر را باز می‌کنند که آب به روستا بیاید. یک بار مردم روستا درگیر شدند سرش را شکستند شیر را باز کردند اما آنجا هم آب نبود. آب از محل بالاتر بسته شده بود که به روستا نرسد». بیابان‎گرد این را می‌گوید و به خانه یکی از اهالی می‌رویم. 

خِیر آب

با خوشرویی از ما استقبال و به خانه‌شان دعوت می‌کند. نامش باقر است و آوردن آب از برکه برای پر کردن مخزن بر عهده او و پسر بزرگش است. می‌پرسم منبع آب دارید؟ آن را نشانمان می‌دهد. دو منبع سیمانی نسبتا بزرگ در گوشه حیاط دارند. یکی از آن‌ها خالی است. «وضعیت گرفتاریه. بچه مدرسه‌ای داریم. خداکنه کسی رسیدگی کنه. باید با موتور بریم از آب انبار آب بیاریم». می‌پرسم از همین آب برای آشامیدن استفاده می‌کنید، می‌گوید نه. و ماجرا را تعریف می‌کند. «یه خیری که خدا بهش سلامتی بده، آن دست روستا چاهی حفر کرده. شیر آب زده که از تمام روستاهای اطراف و حتی از خود قشم هم میان اونجا آب برمی‌دارند. آبش خیلی خوبه. ولی خسته شدیم.

 برای آب شرب یه جا باید بریم آب بیاریم. برای شستن لباس و حمام هم باید بریم برکه آب بیاریم». از او هم می‌پرسم آخرین باری که آب شهری وصل شده کی بوده؟ چهره‌اش درهم می‌شود. در حال فکر کردن است. با کمی مکث گفت:«فکر کنم چهار، پنج برج پیش یه روز اومد». باقر از ما می‌خواهد یک لیوان آب مهمانش باشیم. خوشحال می‌شویم. آب گوارایی بود به قول صاحبخانه خدا به آن خیر سلامتی دهد. مقصد بعدیمان جایی است که اهالی روستا آب شرب را از آنجا تهیه می‌کنند.  

  محرمانه‌های اهالی

حدود 500 متر یک جاده خاکی را طی می‌کنیم. به مکان مورد نظر خیرساز که دست‌گیر مردم شده می‌رسیم. دو ماشین و هرکدام با چندین دبه آب، در نوبت هستند. تمام روستاهای اطراف از اینجا آب شرب تهیه می‌کنند. خیرین دو-سه چاه دیگر هم در نقاط مختلف ایجاد کرده‌اند اما می‌گویند کیفیت آب این چاه چیز دیگری است. آقایی در حال پر کردن دبه‌های آب است. نزدیک می‌شویم. زمانی که می‌گوییم خبرنگار هستیم انگار درد دلش باز می‌شود. از شهر درگهان 11 کیلومتری باغ‌بالا به اینجا آمده تا آب شرب چند روز را تامین 

کند. می‌گوید آب درگهان از آب شیرین کن است اما کیفیت ندارد و بو و طعم دارد. گاهی هم رنگ آن تغییر می‌کند.

«آب نیست. یک ساعته که منتظرم نوبتم بشه. دو ساعت دیگه بیاید اینجا، جا برای ایستادن نیست. آبِ آب‌شیرین‌کن رو نمیشه خورد. اونایی که کیفیت داره رو میفروشن. کَشتی-لندی‌گراف میاد پر میکنه میبره. آبی که به ما میدن آب دریا قاطیش می‌کنن. همین باعث شده لوله‌های خونمون زود به زود خراب بشه. مریضی تو مردم زیاد شده». به نظر برخی از اهالی، آب جزیره صادر می‌شود یا آن را به صنایعی که در جزیره حضور دارند می‌فروشند و به مردم نمی‌دهند. 

در همین حین پیرمردی دَستار بر سر، سوار بر موتور می‌آید. دبه‌ی زرد رنگ ۲۰ لیتری بر پشت موتورش بسته. قصد می‌کنیم با او صحبت کنیم اما عصبانی می‌شود و برخورد می‌کند. می‌گوید این کارها بیهوده ست، آنقدر از این مصاحبه‌های بی‌نتیجه و وعده‌های بی‌عمل دیده که دیگر اعصاب ما را ندارد. ما هم می‌رویم. 

گذرگاه دوم: روستای کنار سیاه 

تابلوی سبز رنگ کوچک کنار جاده نشان می‌داد به روستای کُنار سیاه رسیده‌ایم. بیش از صد کیلومتر را از شهر قشم برای رسیدن به این روستا طی کردیم. در یک تصویر کلی، کوچه‌های خاکی، تعدادی خانه‌ گلی و سقف‌های چوبی به چشم می‌آید. در گوشه و کنار روستا تجمع شن‌های روان را می‌شود، دید. تعدادی از خانم‌های روستا جلوی در خانه‌شان نشسته‌اند. سکوت و آرامش در ابتدای ورودمان به چشم می‌آید. حوالی ساختمان دهیاری توقف می‌کنیم و پیش اهالی می‌رویم. سه-چهار نفر از خانم‌های روستا، دوربین به مذاق‌شان خوش نمی‌آید با این حال ما را به خانه‌شان دعوت می‌کنند.

همانطور که انتظار می‌رفت هر خانه مخزن زیرزمینی آب دارد. با این تفاوت که در کُنارسیاه دیگر خبری از آبِ چاه نیست. خانواده‌هایی که می‌توانند تانکر آب خریداری و در مخازن خانگی نگهداری می‌‌کنند. این آب دستِ‌کم به مدت 20 روز {خوشبینانه} در مخازن می‌ماند و به عنوان آب شرب و برای مصارف خانگی استفاده می‌شود تا نوبت بعدی که تانکر خریداری شود. به گفته یکی از اهالی 3 ماه کامل از آخرین باری که آب شهری به این روستا رسیده، می‌گذرد. خیلی از اهالی می‌گویند توان خرید تانکر ندارند و از آب برکه برای شرب هم استفاده می‌کنند. «سه ماه، یکبار آب گیرمون میاد. تحت پوشش بهزیستی هستیم. یک میلیون حقوق می‌گیریم. تانکر هم گرونه نمی‌تونیم بخریم. هرروز باید با گاری از آب انبار آب بیاریم برامون خیلی سخته». 

تاریخ بازدید گروه رسانه‌ صبح ساحل  از دو روستای باغ‌بالا و کُنار سیاه  مربوط به 11 روز پیش {10 مهر 1402}  است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا